نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

جشن یلدای گروهی

روز دوشنبه 1391/09/27 همراه دوستهای همسن وسالم به پیشواز یلدارفتیم.این جشن به یاد موندنی به دعوت دوست خوبم ارشان جون انجام شد وخیلی خیلی به هممون خوش گذشت.دست مامان وبابای گلش درد نکنه که این زحمت رو به جون خریدن تا یه روز شاد وبه یاد موندنی برای ما رقم بزنن. از چند روز قبل مامانی به شدت برنامه های هواشناسی رو دنبال میکرد از روز یکشنبه هوا زمستونی شد وبرف توپی باریدن گرفت ومامانی غصه دارشده بود که اگه دوشنبه هم بباره چطوری باید از غربیترین نقطه تهران به شرقیترینش بریم؟؟؟؟؟ خلاصه خدا بهمون لطف کرد ودوشنبه هوا آفتابی شد ولی خیلی سرد بود وما به لطف مهربان پدر قُطرتهران رو طی کردیم وبه منزل ارشان جون رفتیم.هرکدوم...
2 دی 1391

اولین یلدا

برای اولین یلدای عمرم مامان وبابام خیلی کارا کردن مثلا" بابایی لباس هندونه ای برام خرید ومامانم کلی تنقلات که منم بتونم بچشم درست کرد . ما 2بار مراسم یلدا برگزار کردیم که شب اول جای هندونه جون خالی بود ههههههههههه اول ازهمه یک عکس مودب وبی حرکت اینم یه میز ساده با خوراکیهای سالم ومامان پز واینم ژله ای که بعداز کلی زحمت که مامانم کشید در اثر حادثه خراب شد مامانی من کلاه دوست ندارممممممممممممممممممممممممممممم چرابرام کلاه هندونه ای درست کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر کردی مامانی جغجغه بدی دستم کلاه سرم میره هرگززززززززززززززززززززززززززززز باسرعت نور پرتش میک...
2 دی 1391
1